چه میهمانان بی دردسری هستند مردگان.
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند،
نه به حرفی دلی را آلوده؛
تنها به شمعی قانعند و اندکی سکوت...
چشم دوخته ایم به روزهایی که می آیند
منتظریم ، روزی ، شبی ، جایی
خوشبختی را گیر بیاوریم و فریاد بکشیم :
هی ! تو تا الان کجا بودی؟!
غافل از این که خوشبختی بین همین روزهای کشدار و داغ تابستان
میان همین سحر و افطارها
بین پیامهای اینباکس موبایلمان
لابه لای خطوط وبلاگ هایمان...
بین همین دلخوشی های کوچک اول صبح
جاخوش کرده !
حرفهای خوب را همیشه آدمهای خوب نمی زنند ....
هیچگونه نظریه و تز تربیتی
در رابطه با بچه و بچه داری
از آدمهای مجرد یا بی بچه
پذیرفته نخواهد شد!
شرمنده م.
وقتی هر چه زور میزنی، اشکت نمیریزد
معنایش این است که کمی دیر تشریف آوردی
سنگِ دلِ مرده ات را انداخته اند دیگر ... !
خدایا.. آنگاه که گناه میکردم نه منکر خداییت بودم ,نه امر تو را خوار می داشتم و نه تهدیدهایت را بی ارزش می پنداشتم.. ولی گناهی بود که پیش آمد ونفسم مرا فریفت و هوس بر من چیره شد و نگون بختیم به من کمک کرد و ستاریت تو مغرورم کرد..پس ..تا آنجا که میتوانستم در نافرمانی و مخالفت تو کوشیدم...ولی حالا..
فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
خود را از لذت خواندنش در سحر محروم نکنیم.
هر سحر دو صفحه با تامل!