خسته ایم از این تعلیق ...
از این انتظار
انتظارِ یافتن ، به دست آوردن ، داشتن !
و بعد ...
انتظار رفتن ، از دست دادن ...
کمی جاودانگی لطفا !
باز دوباره صبح شد
من هنوز بیدارم
ای کاش می خوابیدم
تو رو خواب می دیدم
.....
بیا رسید وقت درو
مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم
درو کنیم گندمارو
* بیاد استاد محمد نوری
دلش به غار " اصحاب کهف " می ماند !
تار عنکبوت بسته !
اخلاقش هم نقش " سگ اصحاب کهف" را بازی می کند !
فقط مانده ام کسی آن تو به خواب رفته یا نه ؟!