ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

نمیخواستم...

خدایا.. آنگاه که گناه میکردم نه منکر خداییت بودم ,نه امر تو را خوار می داشتم و نه تهدیدهایت را بی ارزش می پنداشتم.. ولی گناهی بود که پیش آمد ونفسم مرا فریفت و هوس بر من چیره شد و نگون بختیم به من کمک کرد  و ستاریت تو مغرورم کرد..پس ..تا آنجا که میتوانستم در نافرمانی و مخالفت تو کوشیدم...ولی حالا..


فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

خود را از لذت خواندنش در سحر محروم نکنیم.

هر سحر دو صفحه با تامل! 

نظرات 7 + ارسال نظر
قاسم پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:25 ق.ظ http://nig.blogfa.com

چه جالب و به دل نشستنی..

نرجس پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ

چه قدر قشنگ بود!!

آب تنی پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:17 ب.ظ http://abtani.persianblog.ir/

این بند دعا به دل منم نشست
این ابو حمزه واقعا خیلی قشنگه....

eli جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ق.ظ http://www.u20i.blogfa.com/

عاشق این قسمتیم که نوشتی.
موقعه خوندش واسه ما هم دعا کن!

محتاجم.شما هم همین طور

فرهاد جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:58 ق.ظ http://farhawd.persianblog.ir

من گناه کار نیز از این خیلی خوشم اومد!

هممون گناهکاریم.اصلا این دعا برای گناهکارهاست تا بازگردند تا بشن محبوب خدا...والله یحب التوابین...

مثل هیچکس یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ق.ظ http://paaeez.blogsky.com

اوه یس×!
(فقط در عجبیم چرا این دین فقط گناهکار می پروره!)

آدم همه عمرش نباید جلو آینه بایسته!

ververehgis پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ http://ververehgis.wordpress.com

خدا خیرت بده . خیلی آموزنده بود . ممنون :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد