کسی بود که می گفت :
عاشق هر کسی شدیم ، گفت : من جای خواهرت !
از هر کی بدمون اومد ؛ گفت : می شه بشم زنت !
به قاعده ی آدمی که یک فیل روی دلش پا گذاشته باشد ، احساس خفگی می کنم .
در این جور مواقع عمیق ترین و ناب ترین و دلنشین ترین جمله ای که حالم را خوب می کند این است " از همه تون و همه شون بدم میاد " !!!! بد آمدن اصلا چیز بدی نیست ، گاهی خیلی هم به درد بخور است . مخصوصا وقتی که قرار است یک تصمیم بگیری . فرقی نمی کند چه جور تصمیمی ، اما این بد آمدن عجیب به درد تصمیم های بزرگ می خورد . می دانید آدمی که بدش می آید وابستگی ندارد ، چشمش را می بندد با نفسی مطمئن و دلی آرام تصمیم بزرگش را می گیرد . مثلا تصمیم می گیرد بی خیال هر نوع فعالیت اجتماعی شود. تصمیم می گیرد آدمی را ترک کند .... تصمیم می گیرد مهاجرت کند... تصمیم می گیرد بمیرد ...
همه اینها بسته به میزان بد آمدن قابلیت اجرا دارند ... من الان می توانم همه ی بالایی ها را اجرا کنم بدون اینکه خم به ابرو بیاورم ...
جاهای خالی اند که آدم را می کشند ...