ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

یادت نمی یاد...

دعوامون شده بود.

اذیتش کرده بودم و آخرشم گفته بودم: در حق من مادری نکردی!

شب، توی تاریکی، گهواره بچه رو تکون می داد و آروم می خوند:

لالایی ت می کنم، خوابت نمی یاد

بزرگت می کنم، یادت نمی یاد...

نام دیگرش ...

اسمش "مکافات عمل" است
توی خانه صدایش می‌کنیم: قضا و قدر ...

اشتباه می کنند بعضی ها که اشتباه نمی کنند


باید راه افتاد
مثل رودها که بعضی به دریا می رسند
بعضی هم نمی رسند
رفتن هیچ ربطی به رسیدن ندارد.

علی صالحی

عاشقانه در شعبان (2)

زندگی چیست؟!

آیا همین که زنده باشی و بگویی دوستش داری، این زندگی نیست؟!

معترفم!

خدایا!
بدی‌هایم، مرا از چشمت انداخته ...
به حسن‌ظنی که به تو دارم، بدی‌هایم را محو کن ...

پ.ن" الهی ان کانت الخطایا قد اسقطتنی لدیک فاصفح عنی بحسن توکلی علیک ( مناجات شعبانیه )

یک توصیه‌ی حیاتی!

سعی نکنید به آدمهای خیلی ناراحت، دلداری دهید!
اتفاقی نمی‌افتد جز اینکه طرف پاچه‌تان را می‌جود ...

دهانت را ببند ...

 دخترم!
دهانت را ببند و حرفت را به هیچ پنجره‌ای نگو!
که ذات پنجره، دهان گشادش است ...

صاحب ...

لابد این روزها نباید حرف‌های غمگین بزنیم
اما خودت که می‌دانی
حال همه‌ی ما وخیم است ....
باور کن!

عاشقانه در شعبان (1)

فرارم از تو است

و قرارم در تو


برانی ام به که رو کنم؟!

نخوانی ام به که خو کنم؟!

عاشقک!

فسقلی اومده تو اتاقم، با هیجان می گه:

خاله! خاله! عاشقک پیدا کردم!!

با تعجب نگاش می کنم ببینم عاشقک دقیقا چه موجودیه و چه شکلیه،

دستاشو که باز می کنه،

یه قاصدک مظلوم با چند تا بال شکسته توی دستاشه....


چقدر اسم جدیدش بهش میاد!