ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

نان قندی!!!

...
موضوع چیست؟
ـ موضوع این است: فرض کن که زن داری و زنت را هم دوست داری و عاشق زن دیگری می‌شوی ..
ـ معذرت می‌خواهم، این حرف تو برای من درست به همان اندازه عجیب و نامفهوم است که فرض کن وقتی اینجا(رستوران) خوب سیر شدیم، از کنار دکان نانوایی که رد می‌شویم یک نان قندی بدزدیم. 

آناکارنینا/تولستوی


قداست!

قدر اشکهایی را که در فراقش می‌ریزید، بدانید ...

می خواهم ، اما نمی شود...

گاهی برای اثبات عشق ، باید سعی کنی سنگدل شوی...

عجب واژه بی‌هدفیست، کاش ...

خدا بیامرزد پدربزرگ را که هر وقت می‌گفتیم: " کاش ... ! "

فوری جواب می‌داد: " کاشکی رو کاشتن سبز نشد ... "

ماه من!

همه شبای نبودنت، واسه من یلداست...

حل نشدنی

مویز خریدم گذاشتم صبح ها بخورم که هی همه چیز یادم نره،

اون وقت یادم می ره مویز بخورم...!

بدون شرح!

ما آسمان و زمین و هر چیزی که بین آنهاست را از روی بازی نیافریدیم!
(به فرض محال) اگر می‌خواستیم سرگرمی انتخاب کنیم، چیزی متناسب خود انتخاب می‌کردیم ... 


16/17 سوره انبیاء

بدبختی متفاوت!

آدمهای خوشبخت، همه مثل همند، اما بدبخت‌ها، هر کدام بدبختی خاص خود را دارند ..

اولین جمله کتاب آناکارنینا تولستوی با کمی تغییر!

عمر!

فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمی‌شود ...

توجیه !

اگر برای یک اشتباه، هزار دلیل بیاوریم
می‌شود هزار و یک اشتباه ...