ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

اگر می خواهی بروی، برو !

دستش را روی میز گذاشت و گفت:  

اغلب داستانها وقتی طولانی و کشدار می شوند ، حوصله همه را سر می برند  

حتی قهرمان داستان .  

پایان قصه همین جاست. برو ، با خیال راحت برو ... 

تمام که شود ، همه فراموش می کنند ، حتی خود تو ! 

به قول شازده کوچولو این دست دست کردنت خلق آدم راتنگ می کند ... 

 اگر می خواهی بروی ،برو !

نظرات 3 + ارسال نظر
امید سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:05 ب.ظ http://laamp.blogfa.com

رفتم ...

آبان سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:48 ب.ظ http://www.abanazar1388.blogfa.com

متنفرم از ادمایی که زندگی رو قصه میبینن..

خانم بزرگ چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:36 ق.ظ http://www.majera.blogsky.com

باهات موافقم اما رفتن قهرمان قصه برات فقط حسرت می ذاره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد