ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

ریز نوشت ...

این وبلاگ دفترچه ی خاطرات هیچ کداممان نیست !

پجو ۲۵۰

بچه ها دور هم جمع شده اند با ماشین های کوچکشان بازی می کنند

امیر حسین که  پدرش نمایشگاه اتومبیل دارد  ، حین بازی  دائم مدل ماشین های پدرش  را ردیف می کند

_ بابام یه تویوتای کپه داره ، یه 206 داره ، یه  کمری داره یه ... و مسلسل وار اسم ماشینها را ردیف می کند

طاها هم کم  نمی آورد  می گوید :بابام دوتا تریلی داره ،  با همه ماشین هایی که بابای تو داره ...

مبینا که  از همه کوچکتر است و تازه می تواند جمله بندی کند یک دفعه با بغض  سرش را بالا می آورد و فریاد می کشد : بابای منم پجو ۲۵۰  داره ...

نظرات 1 + ارسال نظر
امید دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:23 ق.ظ http://laamp.blogfa.com

بعد اونوقت شما برای رو کم کنی چی گفتید ؟

شما بودید چی می گفتید؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد