با کوچکترین اتفاق از کوره در میرود
با ساده ترین حرف ناراحت می شود
با پیش پا افتاده ترین اتفاق سردرگم می شود
با مسخره ترین انتقاد لج می کند ...
برای حل صورت مسئله هایش یک راه حل خوب دارد و آن پاک کردنش است ...
بیشتر از دو ساعت نمی تواند سر یک حرف بماند ...
دلش هم یا گرفته ، یا تنگ است ، یا سنگ است ، یا ....
.
.
.
اگر یک دفتر هم بردارد و شعرهای عاشقانه درش بنویسید با یک قلب تیر خورده ..
مطمئن می شوم که اسمش اشتباهی مرد است ...
همه ی این وبلاگ یه ور (یعنی بد نبود)... این یکی هم یه ور...عشق کوه رو آب میکنه...حالا هرکی دفتر ورداشت توش شعر های عاشقانه نوشت بهش میگن مرد نیستی؟...اگه مردی اینه که شما میگی پس من مرد نیستم!..کسی چه میدونه تو افکار هر آدم چی میگذره؟...شاید شمایی که انقدر مردی ٬ خیلی بدبختیایی که اون به اصطلاح نامرد سرش اومده رو تو زندگیت ندیده باشی...شاید اگه جای اون بودی ٬ گند زدنات تو زندگی ٬ به اندازه ی این ۹ خطی که نوشتی نمیشد...میشد یه وبلاگ!