یه روز یه کاریکلماتوری ساختم، عجیب قشنگ بودا! ولی هیچ جایی نداشتم تا توش ثبتش کنم.
حالا که اینجا جون می ده واسه این جنگولکا، یادم نمیاد چی بود!
کسی بود که می گفت :
عاشق هر کسی شدیم ، گفت : من جای خواهرت !
از هر کی بدمون اومد ؛ گفت : می شه بشم زنت !
روزگار عجیبی است نازنین
یک ساعت میگذاری آب جوش بیاید
بعدیک ساعت فوت میکنی تا دوباره خنک شود و بنوشی ... !!
روزگار عجیبی است نازنین
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
پیدا کنید عاشق زاری
که پاره نیست !
پ.ن : چرا بیشتر ریز نوشتها آه و فغانند واقعن؟