(همه با قافیهی عشق، مصیبت دارند)
از تو گفتیم، اگر ذکر مصیبت کردیم...
مجتبی احمدی
البته مصراع اول تضمینی ست از شعر محمد علی جوشایی
با گریه های یکریز
یکریز
مثل ثانیه های گریز
با روزهای ریخته در پای باد
با فصل های سوخته
با سال های سخت
رفتیم و سوختیم
با اعتماد خاطره ای در یاد
اما
آن اتفاق ساده نیفتاد
خبرت خراب تر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب حیوان که به تشنگان نمایی
بشدی و دل ببردی و بدست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
چه کنند گر تحمل نکنند زیر دستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشاهی
تو جفای خود بکردی و نه من نمی توانم
که جفا کنم, ولیکن تو نه لایق جفایی
تو که گفته ای تحمل نکنم جفای خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی.
اردیبهشت و سعدی و مستی و..
غاده السمان
ز آنچه روزی در پی اش میرفتم
اکنون میگریزم
من بدان حالت رسیدستم که
با خود می ستیزم
نیما یوشیج
در موسمی که
خستگی ام میبرد زجای
با من بدار حوصله
بگشای در زحرف
اما در آن نه ذره عتاب و
خطاب تلخ
نیما یوشیج